به بهانه انتشار آلبوم موسیقی «تا نفس هست» شهرام شکوهی و دست اندرکارن این آلبوم موسیقی، روند تولید این آلبوم، مشکلاتی که برای ورود عرصه خوانندگی وجود دارد، فضای فعلی موسیقی پاپ در کشور و ... صحبت کردند.
شکوهی در بخش ابتدایی این نشست درباره این که سعی ندارد به عنوان یک خواننده متفاوت جلوهگری کند، صحبت کرد و توضیح داد که نمی خواهد یک سبک تازه را به مخاطبان موسیقی پاپ ارایه دهد اما علاقهمند است که خلاف جهت معمول حرکت کند. وی همچنین به این نکته نیز اشاره کرد که چرا بسیاری از خوانندگان نمی توانند به سراغ مضامین اجتماعی بروند و برخی معضلات را در آثارشان مطرح کنند.
شکوهی و گروه اجرایی آلبوم «تا نفس هست» در بخش دوم این گفتگوی تفصیلی با تشریح روند حضور یک هنرمند در عرصه خوانندگی و تاکید بر اینکه لازمه ورود هر فرد علاقه مندی به موسیقی پاپ، توجه دقیق و اصولی به مبانی علمی و تئوریک حوزه موسیقی است از ماجرای تحریر زدن های طولانی در خوانندگی شهرام شکوهی، ارتباط آن با موسیقی فلامنکو و ماجراهای پرحاشیه مخاطب و مخاطب شناسی در موسیقی ایرانی سخن گفتند.
شهرام شکوهی و تولید کنندگان تازه ترین آلبوم موسیقی این خواننده پاپ در بخش سوم گفتگو به بحث پرحاشیه نحوه حضور مخاطبان در کنسرت ها پرداختند و از اما و اگرهای سردرگمی مخاطب در عصر دانلود های غیر مجاز و انتقادهای مطرح شده در برخی از کامنت های مخاطبان سخن گفتند.
مدیریت سلیقه ای در عرصه فرهنگ و هنر، دخالت های برخی از طرفداران در زندگی شخصی خوانندگان، بررسی پدیده مرتضی پاشایی و سوءاستفاده برخی از هنرمندان از عنوان «بیماری»، دخالت تهیه کنندگان در تعیین محتوای آلبوم های موسیقی ستاره های پاپ و ماجرای پرحاشیه حضور شهرام شکوهی در یک شبکه ماهواره ای فارسی زبان از جمله نکات دیگری بودند که در بخش پایانی نشست پیرامون آن بحث و تبادل نظر شد.
در بخش سوم و پایانی این گفتگو با ما همراه باشید:
*در بخش قبلی نشست جناب دلیری و شکوهی به دفعات از حضور چشمگیر مخاطب در سالن های اجرای زنده خود صحبت کردند. آیا حضور پرتعداد تماشاگران در کنسرت ها آن هم در شرایط فرهنگی فعلی که امکان انتخاب مخاطب را به شدت محدود کرده، می تواند معیار مناسبی برای داشتن مخاطب مستقل باشد؟ آیا شلوغی مخاطب واقعا مبنای درستی برای ارزیابی است؟
شکوهی: این که کنسرت های من و یا امثال من از جمعیت قابل قبولی برخوردار است، نشان می دهد که من یا فلان خواننده دیگر در بین قشر مرفه ایران طرفدار داریم و این قشر مرفه شاید شامل سه درصد از جمعیت ایران باشد، یعنی کسی که توانایی خرید بلیت ۱۰۰، ۱۲۰ و حتی بلیت ۴۰ هزار تومانی را که در هر کنسرت به تعداد انگشتان دست هم نمی رسد، دارد. این موضوع یعنی اینکه شما در بین این سه درصد طرفدار دارید. البته این فضیلت بزرگی نیست ضمن اینکه من هم می دانم که کشور ما در حوزه امکانات صرف اوقات فراغت و سرگرمی مردم در شرایط خوبی قرار ندارد.
اما اینجا لازم است به یک نکته اشاره کنم. مطمئن باشید اگر از سوی بخش دولتی شرایطی فراهم شود که شهربازی، باغ وحش های پیشرفته و به طور کلی امکانات تفریحی مجهز در همه جای ایران ساخته شود و سیل جمعیتی که بخشی از آنها به قول شما برای گذراندن اوقات سرگرمی خود به کنسرت ها می آیند به شاخه های مختلف سرگرمی ساز منشعب شوند، آن وقت من به برگزار کنندگان کنسرت اعلام خواهم کرد تا بلیت کنسرت های ما را هم با قیمت ۱۵ هزار تومان کاهش دهند. اتفاقا در این مقطع مشخص می شود که ما مخاطب داریم یا نه.
اصلا من پیشنهاد دیگری هم دارم و آن این است که یک سالن بزرگ ۱۰ هزار نفره مخصوص اجرای کنسرت درست کنید که مردم ایستاده کنسرت را تماشا کنند. باور کنید من این شیوه را بینهایت بیشتر از شیوه فعلی دوست دارم. من حاضرم نصف دستمزدی که اکنون دریافت می کنم را در این شرایط بگیرم اما مردم با بلیت ۱۰ هزار تومانی به کنسرت من بیایند. آن وقت می توانم ثابت کنم که آیا مخاطب دارم یا خیر. من خیلی ها را می شناسم که نمی توانند به دیدن کنسرت بیایند. اصلا بیاییم حساب کنیم که اگر یک خانواده چهار نفری بخواهد به دیدن کنسرت بیاید، از ردیف ۹ به بعد باید ۴۰۰ هزار تومان پول هزینه کند که این مبلغ تقریبا یک سوم درآمد ماهانه اغلب شهروندان است و جالب تر اینکه در این شرایط نه صدای درستی می شنوند، نه صحنه خوبی را می بینند. یعنی همان کارهای معمولی و قابل انجام هم برای خواننده شدنی نیست و همین می شود که درجه مخاطبان محدود می شود و ما نمی توانیم به طور دقیق درباره سوالی که از جانب شما مطرح شد پاسخ مناسبی دهیم.
*یعنی اعتقاد دارید که برخورد سلیقه ای و اصولا مدیریت سلیقه ای در عرصه فرهنگ و هنر است که موجب سردرگمی در شناخت میزان مخاطب می شود؟
شکوهی: آقای دلیری و امیر حسین کاشانیان در جریان بیماری من هستند. من نزدیک یک ماه و نیم است که با کمترین میزان استراحت و مقابله با حاشیه ها، مشغول کار کردن هستم و در این میان هم خدا را شکر می کنم که با حمایت مردم و طرفداران در شرایط خوبی قرار دارم. کما اینکه من همواره شکرگذار پروردگار خودم بودم که تا این لحظه هم به جهات کاری و هم به جهات مالی همراه من بوده و خواهد بود. اما من درباره سوالی که شما در زمینه برخورد سلیقه ای در عرصه فرهنگ و هنر کردید، باید بگویم که شرایط برای ما راضی کننده نیست. من به عنوان شهرام شکوهی که در عرصه خوانندگی با در نظر گرفتن تمامی خط قرمزها و ضوابط مشغول فعالیت هستم به درستی می دانم که از چه مرزهایی نباید عبور کنم اما آیا این درست است که اجازه نداشته باشم حتی یک بیلبورد تبلیغاتی ویژه برگزاری کنسرت موسیقی پاپ در شهری که زندگی می کنم و یا کنسرت می دهم، نصب کنم؟
باور کنید تنها تبلیغی که هم اکنون برای خوانندگان فراهم است همان کادرهای محدود روزنامه همشهری است. ضمن اینکه همان دوستانی که در کامنت ها، خواننده را به باد انتقاد می گیرند، از خوانندگان محبوب خودشان هم یک آلبوم خریداری نمی کنند و آلبوم جدید فلان خواننده را که هنوز از پخش بیرون نیامده از سایت های غیرقانونی، دانلود می کنند. واقعا این یک دزدی آشکار است. از سوی دیگر وقتی شما می آیید و اینچنین از کار دزدی می کنید چطور می توانید در بسیاری از کامنت های از سر حب و بغض از خواننده انتقاد کنید؟ یعنی دقیقا عین این می مانند که من بروم از یک نانوایی نانی را بدزدم، از آن استفاده کنم اما بعد با کمال پررویی به سراغ آن نانوا بیایم و بگویم این نان شما چه کیفیت بدی دارد. آیا این نانوا حق ندارد با چوب به دنبال من بیفتد؟
*در جامعه موسیقی بحران پوپولیستی اتفاق افتاده که خواننده ها و اهالی موسیقی از کوچکترین اتفاق شخصی اعم از بیماری و فوت اطرافیان برای تبلیغات کاری خودشان استفاده می کنند و این موضوع به شدت در حال وسعت است. چرا این اتفاق به شکل فاجعه باری در حال تثبیت و مکانیزه شدن است؟
شکوهی: من هم با نظر شما موافقم. متاسفانه این موضوع بسیار مهمی است که لازم است اهالی موسیقی در همه زمینه ها به آن توجه ویژه ای داشته باشیم چرا که اگر این موضوع به شکل دامنه داری ادامه پیدا کند، تبدیل به حکایت چوپان دروغگو می شود و خدایی نکرده اگر اتفاقی برای هریک از ما بیفتد جامعه چندان اهمیتی به آن نمی دهد. ما تجربه مشابه این چنینی مانند مرگ زنده یاد مرتضی پاشایی را داشتیم. من اعتقاد دارم محبوبیت مرتضی صرفا به خاطری بیماری اش نبود. این محبوبیت نشات گرفته از چند فاکتور بود که در مرحله اول به صدای او مربوط می شد، صدایی پر احساس که تا زمان بیماری شنیده نشده بود. شما وقتی روزی شاهد متولد شدن حداقل ۲۰ خواننده در فضای مجازی هستید، رساندن صدای یک نفر در بین این همه تراک و آهنگ عملا کار بعید و عجیبی است. من می خواهم بگویم که مرتضی پاشایی واقعا خواننده خوبی بود. اما بیماری و ظاهر آرام و مهربانش که نشات گرفته از قلب او بود او را تبدیل به کاراکتر کرد و سرانجام بعد از مرگ، آن تشییع جنازه باشکوه را برایش رقم زد. اما این رویه برای برخی ها تبدیل به یک راهکار شد. دقیقا همان موجی که بعد از خواندن بینامین اتفاق افتاد و ما بعد از اینکه او موسیقی متفاوتی از خود ارایه داد شاهد حضور چندین خواننده به سبک او بودیم. می دانید نتیجه این موضوع چه می شود؟ اینکه هنرمندی مانند غلامرضا صنعتگر که ناراحتی کبد دارد، دیگر خجالت بکشد بگوید، کبدش تعویضی است.
بحرینی: به نظر من استقبال مخاطب از پوپولیسم مهمترین دلیلی است که موجب گسترش این رویکرد شده است. البته این یک پاسکاری بین رسانه و هنرمند است. وقتی شما پاسکاری می کنید و در واقع خوراکی به آنها می دهید که مقبول می افتد، فردا روز دوباره همین اتفاق رخ می دهد. بعد برای من جالب است که شما آن طرفی را که مربوط به مخاطب می شود، به حساب شرایط آزاد اندیشانه جهانی می گذارید که هرکس هرمیزانی خواست حرف بزند، ولی خواننده اگر این کار را انجام دهد نام آن عنوان پوپولیستی می شود.
*گویا برخی از دوستان متوجه منظور من نشدند، من اتفاقا می گویم چرا این موضوع تا این حد گسترش پیدا کرده است. گو اینکه خوانندگان در یک رقابت افتادند که می خواهند از قافله عقب نمانند.
دلیری: متاسفانه خواننده وقتی روی صحنه برای اجرای زنده می رود، بیشترین استرس را دارند. من در این مدت به این نتیجه رسیدم که یکی از سخت ترین کارها خوانندگی است. خوانندگی کار ساده ای نیست چون او باید حواس خود را تمام قد به همه جا معطوف کند. به عنوان نمونه فرض کنید که خواننده مهمان خود را در کنسرت معرفی کرده، از او تشکر کرده اما مهمان آمده یک حرفی زده که باعث ممنوع الکاری خواننده شده است. یعنی باید حواسش به این باشد که مهمان را معرفی بکند یا نکند. به عنوان نمونه در اولین اجرای شهرام با همه اضطراب ها و نگرانی های ما بین دو اجرا، آمدند و گفتند کنسرت نوبت دوم کنسل است. ما دلیل ماجرا را جویا شدیم، آنها گقتند که نوازنده در پشت استیج می رقصید. حالا ماجرا از این قرار بوده که نوازنده موقع نوازندگی، فقط پایش را تکان می داده است. من می خواهم بگویم بیشترین اضطراب را خواننده روی صحنه اجرای زنده دارد و بیشتر خواننده هایی که ما در ایران داریم به شکل های مختلف بیماری دارند و همه اینها اتفاقا به خاطر نگرانی و استرس های ناشی از اجرای زنده است.
شکوهی: موضوعی که به شدت در کار ما در درجه بالایی قرار دارد، همین استرس است. یعنی خواننده درست در راس یک اجرای زنده قرار دارد که اگر به عنوان نمونه دو نفر در سالن بیخودی با هم درگیر شوند این خواننده است که باید ماجرا را تمام کند.
* بازهم به طرزفاجعه باری تهیه کنندگان آلبوم ها، تصمیم گیرندگان اصلی محتوای آثار موسیقایی این نسل خواننده های پاپ شدند و فرمول جادویی را همیشه آنها تعیین می کنند. در این وسط چرا خواننده ای مانند شهرام شکوهی باید بیاید و ریتم شش هشتم بخواند؟ واقعا چه دلیل قانع کننده ای برای من که خیلی جزیی تر کارهای او را رصد می کنم، وجود دارد؟
شکوهی: ببینید آقای مرتضی دلیری به عنوان یک تهیه کننده، در واقع حکم برادر من را دارد و رابطه من با او رابطه تهیه کننده و خواننده نبوده است. وی در آلبوم اول من از روز اول، اصلا وارد محتوا نشد. فقط تعریف کارها را می کرد، حتی اگر از کاری هم بدش می آمد این موضوع را برای ما بازگو نمی کرد. در مورد ریتم شش هشتم هم باید بگویم که من این نوع ملودی در موسیقی پاپ را لازم می دانم. من در آلبوم اول دو قطعه شش و هشت داشتم و دلیل آن هم کاملا واضح است. به خاطر اینکه من در این حوزه فارغ از کارهای خاصی که می توانم انجام دهم به فکر مخاطب عام هم هستم. من وقتی می توانم از این فضا خارج شوم که دیگر دغدغه مالی نداشته باشم و بعد از آن به این نکته فکر کنم که بتوانم در یک سالن کوچک تر بدون در نظر گرفتن مخاطبان عام، کنسرت خاص برگزار کنم. اصلا به همین جهت بود که در آلبوم اول قطعه شش و هشت گذاشتم که فردا این اتهام را به من وارد نکنند، که در آلبوم های بعدی به خاطر شکست و یا جذب مخاطب ریتم شش و هشت استفاده کردم. ضمن اینکه من باز هم تاکید می کنم این نوع موسیقی لازم است. یعنی مخاطب زمانی دوست دارد موسیقی را بشنود اما به محتوای آن فکر نکند.
*و سوال آخر که می دانم در گفتگو های مختلف پیرامون آن پاسخ های لازم را دادید، به ماجرای حضور شما در یکی از شبکه های ماهواره ای و حاشیه های بعد از آن برمی گردد. حالا فکر می کنید با توجه به اینکه چند سال از آن ماجرا گذشته و شما پروسه ای را طی کردید که با اتکا به شهرت ناشی از حضور درآن برنامه نبوده، می توانید از این حضور به عنوان یک تجربه تلخ و یا یک تجربه شیرین یاد کنید؟ آیا فکر می کنید خارج از هر گونه نگاه کلیشه ای و شعاری، این شبکه های تلویزیونی برای آنهایی که سودای خوانندگی در سر دارند، فضای مناسبی است؟
شکوهی: اگر می خواهند تجربه من را ملاک خود قرار دهند و بر این باور باشند که چون شهرام شکوهی رفت و در آن مسابقه شرکت کرد الان معروف شده است پس ما هم همین روند را طی کنیم به نظر من بهتر است اصلا این کار را انجام ندهند. چون اگر من آهنگ «مدارا» را به صورت نماهنگ منتشر می کردم و بدون شرکت در آن مسابقه در فضای مجازی ارائه می دادم، آن اتفاقی که مد نظرم بود حالا نه در کوتاه مدت بلکه در بلند مدت می افتاد.
اگر کسی می خواهد برای او اتفاقی در حوزه موسیقی بیفتد، دنبال متفاوت بودن واقعی باشند. به هر حال من استایل کاری خودم را دارم و در نهایت می توانم با کمی تغییر و تحول در ارائه استایل کاری مدت دیگری را هم باقی بمانم که این مدت هم بستگی به هوش من و کمک دوستان دارد. ولی بالاخره این مدت تمام می شود، یعنی یا نمی توانم بخوانم و یا مردم دیگر من را نمی خواهند. اگر شخصی بیاید و شبیه من، احسان خواجه امیری، محسن چاووشی، محسن یگانه، بنیامین بهادری، رضا صادقی، بابک جهانبخش، مهدی یراحی، رضا یزدانی بخواند مطمئن باشد که هیچ راهی جز شکست ندارد در حقیقت گر کسی بیاید و پشت من و امثال من قرار گیرد عملا کاری از پیش نمی برد.
نظر شما